سرود تازه نگاه پیام صادقانه داشت
رهرومست نیمه شب سحر ز کاروان جدا
رسیدن به عشق را به انتظار خانه داشت
برید از تمام زندگی تا که رسد به یار خود
برای دیدن رخش هزار ها بهانه داشت
عبور از بلاد سخت نداشت هیچ بهانه ایی
به شوق دیدن رخش هزار ها گمانه داشت
وضوی عشق را گرفت دو باره در حضور یار
به سجده گاه عشق تمام عشق را به خانه داشت
جوانه های دلبری به فصل سبز زندگی
هزار هزار، هزار هزار بهانه داشت
به شوق دیدن جوانه ها به کوی ودشت می خیزید
دلی که طول عمر را به عشق عشق بهانه داشت